به گزارش مشرق، صبح شنبهای که گذشت، به بهانه آغاز هفته کارگر به همراه وزیر کار و سایر مسئولان به محل سخنرانی حضرتامام (ره) در گلزار شهدا رفتیم تا از خانواده شهدای کارگر تقدیر شده و برنامههای متنوع دیگری اجرا شود.
وزیر کار بلافاصله پس از اتمام مراسم تقدیر از خانواده شهدای کارگر، راهی حسینیه عطر یاس مجتمع عروجیان سازمان بهشتزهرا (س) شد تا در جمع آنان به سخنرانی بپردازد تا از نزدیک در جریان مشکلات آنان قرار بگیرد.
یکی از کارگران غسال خانم در جمع ما حاضر شده و توضیحاتی درباره روند کارشان ارائه میکند.
وی میگوید: روزانه 180 متوفی به مجتمع عروجیان منتقل میشود که 80 نفر از آنان خانمها هستند؛ علاوه بر جنینها و اعضای قطع شدهای که اقدامات فقهی بر روی آنان انجام میشود، شاید روزانه 260 جنین سقط شده به این محل آورده میشوند.
اینجا 35 تطهیرکننده(غسال) حضور دارند و دائما کارشان همین است؛ افراد به تیمهای 4 نفره تقسیم میشوند و هر کدام روی سنگها 17 متوفی را تطهیر و آماده مراسم تدفین میکنند.
علاوه بر این، ساعت کاری ما، از 8 صبح تا 4 بعداز ظهر تعیین شده است و روزهای تعطیل یا مناسبتهای مذهبی، پیک کاری کارگران مجتمع عروجیان به حساب میآید چراکه خانوادهها معمولا روزهای مصادف با شهادت ائمه اطهار به پذیرش مراجعه میکنند.
بدترین صحنههای زندگی انسانها که معمولا در رسانهها و جرائد نوشته شده و مخاطبان میخوانند را ما از نزدیک شاهد هستیم،میبینیم که چه جنایانی رخ داده است و این موضوع در روحیه کارگران غسال به خصوص خانمهای تطهیرکننده در غسالهانه بسیار اثر میگذارد.
مردگان چاق زحمت مضاعفی بر دوش غسالان دارند چراکه با توجه به شرایط بدنی متوفی، امکان لیزخوردگی فراوان وجود دارد و علاوه بر آن باید این وزنه توسط کارگران غسالخانه بلند شده و در جایگاه کفنپیچی قرار بگیرند؛ آرتروز، تنگی نفس، واریس، مشکلات روحی و روانی، کمر درد، مشکلات پوستی، عفونی و ... از بیماریهای است که تمام غسالان با آن مواجه هستند.
* روزانه چند بار فرزندان و والدینمان در ذهن ما میمیرند!
یکی از غسالان دیگر خانم این مجتمع، درباره وضعیت ذهنی خود و اینکه چه آسیبهای به افکارشان وارد، میشود، تصریح کرد: وقتی مادر، پدر و فرزندانی را به اینجا میآوردند نا خودآگاه یاد خانواده خود میافتیم و در روز چندین بار در ذهنمان میمیرند!.
روزی مادر سرپرست خانوادهای، تک فرزند دختر 18 سالهی خودش را که بر اثر ایست قلبی فوت میکند، به غسالخانه میآورد و با دیدن این صحنه ناخودآگاه دچار فشار عصبی شدیدی شدم و یاد فرزند دختر خودم افتادم، به قدری حالم بد بود که با اورژانس به بیمارستان منتقل شدم.
بر اثر دلشوره و عصبی شدن، معده درد بسیاری تحمل کردم و مدام در این فکر بودم که اگر این اتفاق برای خودم رخ میداد هماکنون باید چه شرایطی را با وجود شغل سختی که دارم، تحمل کنم.
از گفتههای غسالان این مجتمع مشخص شد که با این حال شغل غسالان جزو مساغل سخت و زیان آور در سازمان تأمین اجتماعی محاسبه نمیشود و فیش بیمه آنان کاملا عادی! همانند سایر کارگران ثبت میشود.
از سال 85 سنوات بیمه این کارگران در غسالخانه عادی ثبت میشود و تاکنون مشمول مزایای مشاغل سخت و زیان آور نشده اند در حالی که سختی و زیانآور بودن این مشاغل در دنیا به طور مطلق محرز شده است؛ با این کار وزیر کار و رئیس سازمان تأمین اجتماعی وعده کردند تا به زودی مشکلات این کارگران با استقرار تیم تأمین اجتماعی در غسالخانه برطرف شود.
* غسالها درباره خودشان میگویند؛ از وضعیت کار، شرایط زندگی، بیماری و ...
یکی از آنها که از گفتن نامش ابایی ندارد میگوید: نیکمرام هستم؛ 34 سال دارم و تقریبا 7 سالی مشغول کار در غسال خانه هستم؛ بر خلاف تصور بسیاری از مردم از شغلم راضیام و به آن افتخار میکنم.
پدرم در سازمان بهشت زهرا(س) مشغول کار بودند و پس از بازنسشتگی، من به اینجا آمدم.
میپرسم استخدام هستید؟ پاسخ میدهد: استخدام اینجا ابتدا به صورت شرکتی و بعد قانون کار و سپس رسمی با کارگران قرارداد منعقد میکنند؛ هماکنون من پس از 7 سال همچنان شرکتی هستم و متاسفانه هنوز سازمانی نشدهایم که با سازمان بهشت زهرا قرارداد ببندیم.
ماهانه بین 2 تا 2 میلیون و 500 هزار تومان حقوق دریافت میکنم؛ پایه حقوق ما به صورت وزارت کار هست و اضافه کاری به ما تعلق میگیرد.
او در پاسخ به اینکه جزء مشاغل سخت و زیان هستید؟ میگوید: خیر، متاسفانه کار ما، جزء مزایای مشاغل سخت و زیان آور محسوب نمیشود و تا 30 ساله بازنشست میشویم!
از سختیهای کار خود اینگونه میگوید که: ما را فقط خدا نگه داشته است که از لحاظ روحی و روانی بیماریمان شدت نمیگیرد.
برای جبران سختیها کار سفرهای تفریحی و مذهبی میرویم.
کارگر غسالی که توان شنیدن و صحبت کردن ندارد نیز درباره شغلش میگوید و به سختی صحبتهایش را با حرکات دست و اشاره میفهمیم.
20 سال در غسالخانه بهشت زهرا کار میکنم اما جز مشاغل سخت و زیان آور نیستم والا اکنون بازنشست میشدم.
مربی تیم فوتبال ناشنوایان بودم که هم اکنون به دلیل مشکلاتی به غسال خانه آمدهام.
* ماجرای مربی بدنسازی که کارگر غسال خانه میشود
«نقطه(.) سر خط؛ اینجا آغاز یک پایان است»
حدود 11 سال در غسالخانه مشغول کار است و به دلیل بیماری واریس و کمر درد شدید، به کار دفتری مشغول به کار شد.
درباره سختی شغل خود و روزهای ابتدایی که به غسال خانه آمده، میگوید: روزهای اول اگر بگویم سخت نبود، دروغ است چون وارد محیطی می شوی که واقعا با سایر محیطهای کاری تفاوت بسیار دارد و جنس کارش فرق میکند.
زمانی که به اینجا آمدم شاگردان باشگاه دیگر برای آموزش پیش من نیامدند و باشگاه هم عذر مرا خواست و اعلام کرد که از زمانی که ورزشکاران متوجه شدند که در غسالخانه کار میکنید؛ دیگر رغبتی برای ورزش و حضور در این محل ندارند.
اوایل کار خیلی ترس دارد؛ چون هیچ وقت به اینجا فکر نمیکردیم و شبها خوابهای بد و کابوس میبینی و بعدها کمکم به این باور رسیدیم که مرگ واقعیتی انکار ناپذیر است و دامن همه را خواهد گرفت؛ اما با این تفکر که این جا آخر خط نیست.
اینجا را میگویند، ایستگاه آخر اما اینجا نقطه شروع است.
اینجا کسانی را داریم که دیسک، واریس شدید، آسم، بیماریهای پوستی، مشکلات روحی و روانی دارند اما شغلشان سخت و زیان آور نیست!
وقتی شخصی فوت میکند، بد بار، سنگین و لیز میشود. افرادی را داریم که پس از 8 ماه دیسک کمر گرفته اند.
او ادامه میدهد: دوست داشتیم که شغلمان مشمول سخت و زیان آور شده و استخدام قراردادی سازمان بهشت زهرا (س) شویم؛ بعد از گذشت یک دهه هنوز شرکتی هستیم.
همراه با خانمهای کارگر غسال در مجتمع بیش از 120 نفر مشغول کار هستیم.
* همسرم با شغلم کنار آمد اما در اجتماع طرد شدهایم
یکی از غسالان جوان از نگاههای اطرافیان و افرادی که از شغل آنان خبر دارند، انتقاد کرد چراکه هیچ گونه محبوبیت در جامعه ندارد و به نوعی طرد شده هستند.
این کارگر مجتمع تطهیر در پاسخ به این پرسش که همسر یا فرزندانتان چطور با شغلتان کنار آمدند، گفت: با وجود آنکه دوست داشتند که من شغل بهتری داشتم اما با صحبتها و دلایلی که آوردم، کنار آمدند.
اما متاسفانه دیگران طور دیگری با ما برخورد میکنند، مثلا جایی رفتیم که چایی بخوریم که طرف مقابل پس از آنکه متوجه شد، غسال هستیم، لیوان و قند و قندان را یکجا دور ریخت!
مثلا در یک جشن عروسی که همه شادند برخی از فامیلها سوالاتی درباره اینکه چند تا مرده شستی؟ مورد بدی که برای غسال خانه آوردن چه بود؟ و یا اینکه کودک هم شستهاید یا خیر؟؛ اوقاتمان را تلخ میکنند؛ ما هم به لحاظ روانی و روحی خیلی آسیب میبینیم.
سنگینترین کار دنیا را هم انجام دهی با 8 ساعت خواب جبران میشود اما کار ما اگر خدای ناکرده آسیب فکری و روحی به شما وارد شود سالها برای جبران آن وقت نیاز است.
کسی در گلفروشی کار میکند از صبح گلهای مختلف را استشمام میکند اما اینجا انواع جراحات، و صحنههای دلخراش مرگ افراد دیده میشود و هر روز با غم دیگران ما هم باید شریک شویم.
به همراه غسالان به هر سختی که شده وارد محیط شستوشوی اموات میشویم؛ ناظر شرعی شستوشو از یک طرف و کارگرانی که با احتیاط در حال شستوشوی یک متوفی هستند بوی سدر و کافور در فضا پیچیده و تا زمانی که عادت به فضا نداشته باشید؛ بو موجب آزار و اذیتتان میشود.
برخی کارگران به سختی اموات را از روی سنگ بلند کرده و در محل کفن پیچی قرار میدهند و همین امر موجب میشود تا وزنههای سنگین آسیب جدی به ناحیه کمر این افراد وارد کند.
این کارگران میخواهند تا مسئولان صدایشان را بشنوند و تا جایی که امکان دارد در وضعیت استخدامی، شغلی و مزایای سختی و زیان آور بودن کمک حالشان باشند.
وزیر کار بلافاصله پس از اتمام مراسم تقدیر از خانواده شهدای کارگر، راهی حسینیه عطر یاس مجتمع عروجیان سازمان بهشتزهرا (س) شد تا در جمع آنان به سخنرانی بپردازد تا از نزدیک در جریان مشکلات آنان قرار بگیرد.
یکی از کارگران غسال خانم در جمع ما حاضر شده و توضیحاتی درباره روند کارشان ارائه میکند.
وی میگوید: روزانه 180 متوفی به مجتمع عروجیان منتقل میشود که 80 نفر از آنان خانمها هستند؛ علاوه بر جنینها و اعضای قطع شدهای که اقدامات فقهی بر روی آنان انجام میشود، شاید روزانه 260 جنین سقط شده به این محل آورده میشوند.
اینجا 35 تطهیرکننده(غسال) حضور دارند و دائما کارشان همین است؛ افراد به تیمهای 4 نفره تقسیم میشوند و هر کدام روی سنگها 17 متوفی را تطهیر و آماده مراسم تدفین میکنند.
علاوه بر این، ساعت کاری ما، از 8 صبح تا 4 بعداز ظهر تعیین شده است و روزهای تعطیل یا مناسبتهای مذهبی، پیک کاری کارگران مجتمع عروجیان به حساب میآید چراکه خانوادهها معمولا روزهای مصادف با شهادت ائمه اطهار به پذیرش مراجعه میکنند.
بدترین صحنههای زندگی انسانها که معمولا در رسانهها و جرائد نوشته شده و مخاطبان میخوانند را ما از نزدیک شاهد هستیم،میبینیم که چه جنایانی رخ داده است و این موضوع در روحیه کارگران غسال به خصوص خانمهای تطهیرکننده در غسالهانه بسیار اثر میگذارد.
مردگان چاق زحمت مضاعفی بر دوش غسالان دارند چراکه با توجه به شرایط بدنی متوفی، امکان لیزخوردگی فراوان وجود دارد و علاوه بر آن باید این وزنه توسط کارگران غسالخانه بلند شده و در جایگاه کفنپیچی قرار بگیرند؛ آرتروز، تنگی نفس، واریس، مشکلات روحی و روانی، کمر درد، مشکلات پوستی، عفونی و ... از بیماریهای است که تمام غسالان با آن مواجه هستند.
* روزانه چند بار فرزندان و والدینمان در ذهن ما میمیرند!
یکی از غسالان دیگر خانم این مجتمع، درباره وضعیت ذهنی خود و اینکه چه آسیبهای به افکارشان وارد، میشود، تصریح کرد: وقتی مادر، پدر و فرزندانی را به اینجا میآوردند نا خودآگاه یاد خانواده خود میافتیم و در روز چندین بار در ذهنمان میمیرند!.
روزی مادر سرپرست خانوادهای، تک فرزند دختر 18 سالهی خودش را که بر اثر ایست قلبی فوت میکند، به غسالخانه میآورد و با دیدن این صحنه ناخودآگاه دچار فشار عصبی شدیدی شدم و یاد فرزند دختر خودم افتادم، به قدری حالم بد بود که با اورژانس به بیمارستان منتقل شدم.
بر اثر دلشوره و عصبی شدن، معده درد بسیاری تحمل کردم و مدام در این فکر بودم که اگر این اتفاق برای خودم رخ میداد هماکنون باید چه شرایطی را با وجود شغل سختی که دارم، تحمل کنم.
از گفتههای غسالان این مجتمع مشخص شد که با این حال شغل غسالان جزو مساغل سخت و زیان آور در سازمان تأمین اجتماعی محاسبه نمیشود و فیش بیمه آنان کاملا عادی! همانند سایر کارگران ثبت میشود.
از سال 85 سنوات بیمه این کارگران در غسالخانه عادی ثبت میشود و تاکنون مشمول مزایای مشاغل سخت و زیان آور نشده اند در حالی که سختی و زیانآور بودن این مشاغل در دنیا به طور مطلق محرز شده است؛ با این کار وزیر کار و رئیس سازمان تأمین اجتماعی وعده کردند تا به زودی مشکلات این کارگران با استقرار تیم تأمین اجتماعی در غسالخانه برطرف شود.
* غسالها درباره خودشان میگویند؛ از وضعیت کار، شرایط زندگی، بیماری و ...
یکی از آنها که از گفتن نامش ابایی ندارد میگوید: نیکمرام هستم؛ 34 سال دارم و تقریبا 7 سالی مشغول کار در غسال خانه هستم؛ بر خلاف تصور بسیاری از مردم از شغلم راضیام و به آن افتخار میکنم.
پدرم در سازمان بهشت زهرا(س) مشغول کار بودند و پس از بازنسشتگی، من به اینجا آمدم.
میپرسم استخدام هستید؟ پاسخ میدهد: استخدام اینجا ابتدا به صورت شرکتی و بعد قانون کار و سپس رسمی با کارگران قرارداد منعقد میکنند؛ هماکنون من پس از 7 سال همچنان شرکتی هستم و متاسفانه هنوز سازمانی نشدهایم که با سازمان بهشت زهرا قرارداد ببندیم.
ماهانه بین 2 تا 2 میلیون و 500 هزار تومان حقوق دریافت میکنم؛ پایه حقوق ما به صورت وزارت کار هست و اضافه کاری به ما تعلق میگیرد.
او در پاسخ به اینکه جزء مشاغل سخت و زیان هستید؟ میگوید: خیر، متاسفانه کار ما، جزء مزایای مشاغل سخت و زیان آور محسوب نمیشود و تا 30 ساله بازنشست میشویم!
از سختیهای کار خود اینگونه میگوید که: ما را فقط خدا نگه داشته است که از لحاظ روحی و روانی بیماریمان شدت نمیگیرد.
برای جبران سختیها کار سفرهای تفریحی و مذهبی میرویم.
کارگر غسالی که توان شنیدن و صحبت کردن ندارد نیز درباره شغلش میگوید و به سختی صحبتهایش را با حرکات دست و اشاره میفهمیم.
20 سال در غسالخانه بهشت زهرا کار میکنم اما جز مشاغل سخت و زیان آور نیستم والا اکنون بازنشست میشدم.
مربی تیم فوتبال ناشنوایان بودم که هم اکنون به دلیل مشکلاتی به غسال خانه آمدهام.
* ماجرای مربی بدنسازی که کارگر غسال خانه میشود
«نقطه(.) سر خط؛ اینجا آغاز یک پایان است»
حدود 11 سال در غسالخانه مشغول کار است و به دلیل بیماری واریس و کمر درد شدید، به کار دفتری مشغول به کار شد.
درباره سختی شغل خود و روزهای ابتدایی که به غسال خانه آمده، میگوید: روزهای اول اگر بگویم سخت نبود، دروغ است چون وارد محیطی می شوی که واقعا با سایر محیطهای کاری تفاوت بسیار دارد و جنس کارش فرق میکند.
زمانی که به اینجا آمدم شاگردان باشگاه دیگر برای آموزش پیش من نیامدند و باشگاه هم عذر مرا خواست و اعلام کرد که از زمانی که ورزشکاران متوجه شدند که در غسالخانه کار میکنید؛ دیگر رغبتی برای ورزش و حضور در این محل ندارند.
اوایل کار خیلی ترس دارد؛ چون هیچ وقت به اینجا فکر نمیکردیم و شبها خوابهای بد و کابوس میبینی و بعدها کمکم به این باور رسیدیم که مرگ واقعیتی انکار ناپذیر است و دامن همه را خواهد گرفت؛ اما با این تفکر که این جا آخر خط نیست.
اینجا را میگویند، ایستگاه آخر اما اینجا نقطه شروع است.
اینجا کسانی را داریم که دیسک، واریس شدید، آسم، بیماریهای پوستی، مشکلات روحی و روانی دارند اما شغلشان سخت و زیان آور نیست!
وقتی شخصی فوت میکند، بد بار، سنگین و لیز میشود. افرادی را داریم که پس از 8 ماه دیسک کمر گرفته اند.
او ادامه میدهد: دوست داشتیم که شغلمان مشمول سخت و زیان آور شده و استخدام قراردادی سازمان بهشت زهرا (س) شویم؛ بعد از گذشت یک دهه هنوز شرکتی هستیم.
همراه با خانمهای کارگر غسال در مجتمع بیش از 120 نفر مشغول کار هستیم.
* همسرم با شغلم کنار آمد اما در اجتماع طرد شدهایم
یکی از غسالان جوان از نگاههای اطرافیان و افرادی که از شغل آنان خبر دارند، انتقاد کرد چراکه هیچ گونه محبوبیت در جامعه ندارد و به نوعی طرد شده هستند.
این کارگر مجتمع تطهیر در پاسخ به این پرسش که همسر یا فرزندانتان چطور با شغلتان کنار آمدند، گفت: با وجود آنکه دوست داشتند که من شغل بهتری داشتم اما با صحبتها و دلایلی که آوردم، کنار آمدند.
اما متاسفانه دیگران طور دیگری با ما برخورد میکنند، مثلا جایی رفتیم که چایی بخوریم که طرف مقابل پس از آنکه متوجه شد، غسال هستیم، لیوان و قند و قندان را یکجا دور ریخت!
مثلا در یک جشن عروسی که همه شادند برخی از فامیلها سوالاتی درباره اینکه چند تا مرده شستی؟ مورد بدی که برای غسال خانه آوردن چه بود؟ و یا اینکه کودک هم شستهاید یا خیر؟؛ اوقاتمان را تلخ میکنند؛ ما هم به لحاظ روانی و روحی خیلی آسیب میبینیم.
سنگینترین کار دنیا را هم انجام دهی با 8 ساعت خواب جبران میشود اما کار ما اگر خدای ناکرده آسیب فکری و روحی به شما وارد شود سالها برای جبران آن وقت نیاز است.
کسی در گلفروشی کار میکند از صبح گلهای مختلف را استشمام میکند اما اینجا انواع جراحات، و صحنههای دلخراش مرگ افراد دیده میشود و هر روز با غم دیگران ما هم باید شریک شویم.
به همراه غسالان به هر سختی که شده وارد محیط شستوشوی اموات میشویم؛ ناظر شرعی شستوشو از یک طرف و کارگرانی که با احتیاط در حال شستوشوی یک متوفی هستند بوی سدر و کافور در فضا پیچیده و تا زمانی که عادت به فضا نداشته باشید؛ بو موجب آزار و اذیتتان میشود.
برخی کارگران به سختی اموات را از روی سنگ بلند کرده و در محل کفن پیچی قرار میدهند و همین امر موجب میشود تا وزنههای سنگین آسیب جدی به ناحیه کمر این افراد وارد کند.
این کارگران میخواهند تا مسئولان صدایشان را بشنوند و تا جایی که امکان دارد در وضعیت استخدامی، شغلی و مزایای سختی و زیان آور بودن کمک حالشان باشند.